توتون با گاز خردل فرق دارد!
- ۰ نظر
- ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۹
نام عملیات :رمضان
رمزعملیات: یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی
منطقه عملیات:شرق بصره
تاریخ عملیات:61/4/23
درچنین ساعتی سال61 آنقدر بدنها روی زمین افتادند، آنقدر بدنها تکه تکه شدند، آنقدر پدر و مادرها بی فرزند شدند، آنقدر خونها ریخته شد که...
رفتند تا بمانیم، زمین خوردند تا زمین نخوریم، خون دادند تا خونمان ریخته نشود.
نثار روح پاکشان پنج صلوات هدیه کنیم.
خدایا بحق همه شهدا بخصوص شهدای عملیات رمضان ما را ببخش و بیامرز.
ان شاء الله
#عملیات_رمضان#دفاع_مقدس #جنگ #جمهوری_اسلامی_ایران #انقلاب_اسلامی_ایران #شهدا
گویا رسیده اند که ما را صدا کنند
ما را دوباره با خودشان آشنا کنند
برگشته اند این صد و هفتاد و پنج نور
ما را ز بند ظلمت غفلت رها کنند
هل من معین حجت حق را شنیده اند
برگشته اند باز به او اقتدا کنند
بسیار اندک اند کسانی که در عمل
جان را برای حضرت جانان فدا کنند
جان داده اند در غم و غربت به قتل صبر
تا سینه را به داغ حسین آشنا کنند
دل را به راه دوست به دریا زدند تا
دریادلانه در یم رحمت شنا کنند
سوگند می خورم که شهیدان راه عشق
با دست بسته هم گره از خلق وا کنند
باب الحوائج اند به آن ها رجوع کن
از این قبیله هر چه بخواهی، عطا کنند
این متن را امیر حسین دهقانی فعال رسانه ای برایم فرستاده و برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود.
اول، سکانس دوم: مادرِ شهیدِ غواص
روز تشیع پیکر 270 شهید دوران دفاع مقدس در خیابان بهشت مقابل معراج شهدا ایستاده بودم و انبوه جمعیت، از پدران و مادران، همرزمان دوران دفاع مقدس گرفته تا عاشقان ایثار و شهادت، منتظر رسیدن این قهرمانان بودند.
در بین این شهدا، 175 نفر از آنان، غواصان گردان امام علی(علیه السلام) از شهر مشهد بودند که در عملیات کربلای چهار به اسارت دشمن در آمده و با دستهای بسته، زنده دفن شده و به شهادت رسیدند.
در بین جمعیت، پیرزنی سالخورده، با یک شاخه گلایل و تصویر جوانی با لباس غواصی در دست، نظرم را جلب کرد. مادری که از چشم انتظاری بازگشت پیکر فرزند رشیدش، کمرش خم شده بود.
حمید میانلو، و 31 سال چشم انتظاری مادر...
مادرش گفت: حمید از بچه های اطلاعات - عملیات بوده، رفته برای شناسایی، اونجا اسیر شده و بعد هم شهیدش کردن...
سکانس اول: اُفقِ آقا رسول
شب قبل از تشییع، فیلم سینمایی افق از تلویزویون پخش شد؛ برای چندمین بار نشستم و با عشقی وصف ناپذیر، غرقش شدم.
در سکانسی از فیلم، نصرت(قهرمان داستان و مسئول گروهان غواص گردان اطلاعات-عملیات لشگر 14 امام حسین (علیه السلام)) به همراه همرزمش به اسارت نیروهای بعثی در میآیند.
دشمن درصدد است تا، اطلاعاتی را از نحوهی عملیات قوای ایرانی علیه سکوهای الامیه به دست آورد. امّا رزمندگان به اسارت گرفته شده، اعتراف نمیکنند؛ عراقیها هم، در مقابل دیدگان نصرت، سر از بدن همرزمش "حمید" جدا میکنند و گلولهای هم به پهلوی نصرت میزنند، و هر دوی آنها را به آب میاندازند.
برداشت آخر: غواص شهید، افق، تشییع
همرزم نصرت، و شهید غواص فیلم افق، کسی نبود جز، "حمید میانلو"
این مادر رنجور و دلشکسته، میداند حمیدش به ارباب بی کفنش اباعبدالله الحسین(علیه السلام) اقتدا کرده و بی سر به دیدار یار شتافت؟!
هرچند غم انگیز و سخت، اما دیگر از همه چیز آگاه است.
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)
مادرم، رشادت و مردانگی حمیدهای این سرزمین اسلامی در تاریخ ثبت است.
حمیدهای گمنامی که تشییع شدند، و مادرانشان هنوز دلشکسته و چشم انتظار تا شاید دوباره...
روحت شاد آقا رسول ملاقلی پور با ساخت فیلم افق، که گوشهای از این رشادتها و غربت بچههای غواص را نشان دادی!
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
باوفا با دست بسته بی کس و تنها چرا؟
آب را در جستجویت من قسمها داده ام
آب را بیگانه میدانی، دل ما را چرا؟
دست و پایت بسته بودند در چشمهایت خاک و خون
در شگفتم من نمیپاشد زهم دنیا چرا؟
در میان خاک خوابیدی کجا بود مادرت؟
لای لایی را نخوانده بسته دست و پا چرا؟
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
#اقتدار #مبارزه #مقاومت #انقلاب_اسلامی #جمهوری_اسلامی_ایران #شهادت #شهید #دفاع #جهاد #جنگ #غواص